امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

هدیه امام رضا، امیررضا

تولد کفشدوزکی 2 سالگی امیررضا خان

یه تولد کفشدوزکی باحال برات گرفتیم لباس کفشدوزکی تزیینات کفشدوزکی کیک کفشدوزکی یه هفته مشغول درست کردن لباست و تزیین خونه بودیم. خیلی خیلی خوش گذشت کلی هم مهمونای عزیز داشتیم همه اونایی که دوستت داشتن اومده بودن البته جای بعضی ها مثل پدر جون و مادر جون دایی مهدی و عمومهدی و زن عمو مهناز و  پسر عموی خوشگل سفید برفی مهرداد خیلی خالی بود . چند نفر مهمون خاص هم داشتیم. عمه فاطی من با 2 تا دختر دانشمندش نرگس و مریم. خدا رو شکر خیلی ها بودند از جمله عمو عبداله که اکثرا تهران نیست و تو مراسم ها حضور نداره بود. کلی هم کادو های خوشگل خوشگل جمع کردی. بابایی و مامانی برات یه تخت ماشین گرفتن. مامان جون و باباجون برای تختت رو تختی آوردن مامان جون...
20 مهر 1392

عاشق بلال

خیلی بلال دوست داری به محض اینکه بهت میگم بلال میخای میدویی طرف یخچال اصلا صبرت نیست منتظر پختن باشی مدام میای و نق میزنی که زود باش بعد هم میگیری و خودت میخوری ...
5 مهر 1392

اسب سواری

این اسبی است که برای کادو یه سالگیت دادیم اون زمان خیلی ازش استقبال نکردی اما الان خیلی دوستش داری و حسابی باهاش بازی می کنی ...
3 مهر 1392

چه خوشگل چه خوشگل شدی امشب

قبلنا حموم که میبردمت استخرتم پر آب میکردم بازی می کردی اما هفته قبل که سرد شده بود تو استخر خیلی موندی و کمی سرما خوردی ما هم بساط استخر رو جمع کردیم حالا فقط میبرم میشورمت و میایم بیرون بازم آب بازی میکنی فقط صورتت رو که میشورم ناراحت میشی ...
1 مهر 1392

به هم ریختن خونه

عزیز دلم میتونه ظرف چند دقیقه کل اسباب بازیهاش رو تو کل خونه پخش کنه کل آشپزخونه رو هم به جاهای دیگه خونه منتقل کنه خلاصه روزی چند بار اسباب کشی میکنی   ...
30 شهريور 1392

کارآگاه امیررضا

یه عینک آفتابی خوشگل عمه رقیه برات گرفته که خیلی هم بهت میاد فقط چون خیلی آفتابیه هر وقت میزنی سرت رو بالا میگیری تا از زیر عینک بتونی ببینی   ...
25 شهريور 1392

قایم موشک بازی

گاهی مخصوصا وقتی میخام ببرمت دست صورت یا پاهات رو بشویم می دویی میری زیر میز قایم میشی و وقتی که من میام مثلا پیدات میکنم کلی ذوق میکنی و میخندی بعد هم میخابی منم پاهات رو می گیرم و میکشمت بیرون تو باز هم کلی ذوق میکنی ...
18 شهريور 1392